وحدت وجود لازمهی ادلهی اثبات توحید
مهم ترین دلیل بر نفی وحدت وجود این دلیل است که با پذیرش وحدت وجود، بین خالق و مخلوق، تشبیه حاصل میگردد. به عبارت دیگر بشر تا درجهی الوهیت ارتقای درجه داده میشود یا خداوند تا درجهی مخلوقیت تنزل داده میشود. که هر دو تا سخن بر خلاف ضرورت شرع است.
یکی از ادلهی اثبات توحید این است که ذات واجب الوجود بی نهایت است و از سوی دیگر بی نهایت جا برای غیر نمیگذارد، یعنی هر جا که فرض شود واجب الوجود بدلیل بی نهایت بودن در آن جا حضور دارد پس هیچ کمالی که واجب الوجود فاقد آن باشد و هیچ مکانی که خالی از واجب الوجود باشد وجود ندارد.
شهید مطهری میگوید:
« این برهان را صدرالمتالهین اقامه کرده است و تنها بر مبنای اصول و مبادی فلسفی او میتوان چنین برهانی اقامه کرد: کثرت فرع بر محدودیت است آنجا که محدودیت نیست و سراسر اطلاق و لاحدی است کثرت و تعدد معقول نیست واجب الوجود وجود مطلق و بینهایت است زیرا چنانکه قبلا گفتیم حقیقت وجود بذات خود حد و قید و محدودیت برنمیدارد حد و قید و محدودیت مساوی است با مقهوریت و معلولیت بعبارت دیگر هر گونه قید و حدی که در حقیقت وجود پیدا میشود از ناحیه خارج ذات وجود است و بعبارت دیگر از ضمیمه شدن عدم است؛ در حقیقت وجود به هیچ وجه عدم راه ندارد. وجود نه از آن جهت که وجود است بلکه از آن جهت که معلول است و متاخر است و حیثیت صدوری است محدود و مقتدر است؛ پس چون ذات باری تعالی وجود محض و محض وجود است محال است که ثانی داشته باشد»
حال این مطلب را به این صورت مورد توجه قرار میدهیم که آیا لازمهی بی نهایت بودن ذات واجب الوجود این است که شریکی برای او نیست به این معنی که واجب الوجود دیگری در عرض او وجود ندارد یا اینکه این گونه استدلال هر موجودی را بجز ذات واجب الوجود نفی می کند؛ یعنی معنی این سخن این است که غیر از ذات واجب هیچ موجودی وجود ندارد چه ممکن و چه واجب؟ که اگر فرض دوم پذیرفته شود وحدت وجود عرفا به صورت تام، آن هم به غلیظ ترین شکل آن پذیرفته شده است.
به نظر میرسد که سخن دوم درست است به این صورت که اگر یک موجودی بی نهایت باشد هیچ زمان و مکانی از وجود او خالی نیست. او فرازمان و فرامکان است. در هیچ مکانی نمیگنجد، در عین حال هیچ مکانی از او خالی نیست، در هیچ زمانی نمیگنجد اما هیچ زمانی از او خالی نیست، هیچ چیزی در موقعیت جدا و منحاز از آن قرار ندارد و گرنه به اندازهی آن شی منحاز و جدا وجود این بی نهایت محدود میشود، چون محدود میشود دیگر بی نهایت بودن معنی ندارد.
allah firstاین مطلب با یک مطلبی ضروری که اثبات آن نیاز به استدلالی جدی ندارد نیز قابل اثبات است به این صورت که این مطلب که هیچ جایی از وجود خداوند خالی نیست، از ضروریات اسلام است؛ یعنی اگر از کسی بپرسیم: آیا جایی هست که از وجود خداوند خالی باشد؟ او بدون تردید پاسخ خواهد داد که نه. حال میتوانیم به یک مثالی، فرضاً به یک مداد اشاره کنیم و بپرسیم که: آیا خداوند در داخل این مداد نیز هست یانه؟ مسلما او نمیتواند بگوید که داخل این مداد از وجود خداوند تهی است. پس نا چار باید همان جواب دوم را بدهد؛ یعنی بگوید که داخل این مداد از وجود خداوند تهی نیست. حال این سؤال را به شکل دیگر تکرار میکنیم. به این صورت که: آیا این مداد از دو چیز یعنی خداوند و ذرات تشکیل دهندهی مداد ترکیب شده است؟ مسلماً پاسخش منفی خواهد بود؛ یعنی او جواب خواهد داد که این مداد از چیزی جز خداوند ترکیب نیافته است. پس طبیعی ترین نتیجهای که گرفته میشود این است که داخل این مداد فقط یک چیز وجود دارد و آن خداوند است و نه غیر آن.
نتیجهی آنچه که گفته شد این است که وحدت وجود از لوازم بحث از وحدت ذات باری است که در عین دشوار فهم بودن، اثباتش آسان است و با ساده ترین ادلهی عقلی و ادلهی برگرفته از ادلهی نقلی قابل اثبات است.
﴿هُوَ الاَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ﴾ (حدید:3)